به نام خدا

این وبلاگ یه دانشجوی شاغل متاهله که اولویت اول فکریش درسه اما تو عمل تا حالا استندبای بوده فقط دوست داشته که بهترین باشه. ایشالا از این به بعد تصمیم گرفته که فقط تو رویا بهترین نباشه و آرزوهاشو عملی کنه

به نام خدا

این وبلاگ یه دانشجوی شاغل متاهله که اولویت اول فکریش درسه اما تو عمل تا حالا استندبای بوده فقط دوست داشته که بهترین باشه. ایشالا از این به بعد تصمیم گرفته که فقط تو رویا بهترین نباشه و آرزوهاشو عملی کنه

16

امروز دومین روزی بود که بعد از مشکل پام رفتم سرکار

خیلی باهام بد برخورد می کنن. همش دارن نیش و کنایه می زنن و تیکه می پرونن. اصلا با من حرف نمی زنن. خیلی بد برخورد می کنن.

دائم تنهام کارامم همه می مونن چون نمی تونم برم و بیام یا کپی بگیرم. خدا کنه رئیس قبول کنه جام عوض شه (البته سمتم) اونوقت قیافه اینایی که انقد قلبمو شکوندن دیدنی میشه

خدایا میدونم جای حق نشستی خواهش می کنم منو از اینجا این آدمای عوضی نجات بده

15

الان تنها نشستم تو پذیرایی م. هم تو اتاق خوابه و قهر کرده مثلا

فقط بخاطر اینکه وقتی داشت با تلفن با مامان عزیزش حرف می زد فکر کردم قطع شده و با صدای بلند باهاش حرف زدم. به پر قبای آقا برخورده که چرا با من بد حرف می زنی

دلم می خواد ازش جداشم دوست داشتم اصلا شوهری در کار نبود کاش هیچوقت باهاش آشنا نمی شدم

خدا نگذره از اونی که مارو به اونا معرفی کرد

14

دیروز مامان و بابای م. اومده بودن خونمون برای تبریک تولد من

امروز تولدمه ولی مامانم اینا هفته پیش برگزارش کردن چون خواهرم و مامانم رژ.یمن و اون موقع می تونستن کیک بخورن

برای همین عوض 21ام 12ام برام تولد گرفتن

فردا قراره بعد از تقریبا دو هفته برم سر کار. خدا به خیر کنه

دکتر گفته تا یه هفته باید رعایت کنی و تا سه روز با عصا راه بری

فریزر هنوز خاموشه منتظرم راه بیفتم و بتونم برم از همسایه ها وسایلو بگیرم چون اینجوری بیخودی فقط برق مصرف میشه.

13

امروز گچ پامو باز کردن ولی دکتر گفت تا یه هفته باید ملاحظشو بکنی و با عصا راه بری.

امروز همسایه ها اومدن عیادت البته 5 تاشون اومدن و چهارتا نیومده بودن. طفلک خانوم ف. قبل از همه اومد و همه پذیرایی رو گرد گیری کرد. خدا خیرش بده الهی

دیروزم دایی دومی بازنو دختر و پسرش اومده بودن.

امروز برای کلاس زبان پول واریز کردم

با رفتنم به واحد خانوم فر. موافقت نکردن مدیرمون گفته بوده اگه اینو از اینجا ببرید استعفا میدم.

از شنبه ایشالا دوباره می رم سرکار

12

امروز سومین روز از هفته دومیه که باید پام وتو گچ باشه

شنبه رفتم سرکار. خیلی از برخورد همکارا ناراحت شدم

یه ریز داشتن متلک مینداختن که هفته پیش همش داشتیم کارای تو رو انجام می دادیم

اصلا نگفتن چرا ا.مدی یا اینکه مشکل داری یا نه

بعدم که خواستم برای بقیه هفته مرخصی بگیرم مسئولمون گفت باید جانشین داشته باشی چون جواب ارباب رجوعاتو کسی نمیده

ولی کسی به روی خودش نیاورد که بگه من برات امضا میکنم

وقتی هم بهش می گم خوب من چی کار کنم من نمی تونم بیام تازه امروزم که اومدم خیلی دارم اذیت میشم خانم ت. برگشته میگه من که گفتم برو بیمه دو هفتتو استعلاجی کن

بیشعورای خودخواه

بهش گفتم خوب چه فرقی به حال شما داره بالاخره که نتیجش نیومدنه چه فرق داره استحقاقی باشه یا استعلاجی

بعد دیگه هیچ کدوم به روشون نیاوردن که من مریضم و نمیتونم بیام ولی اجازش وابسته به امضای اونا برای جایگزینیه

خدا نگذره ازشون

آخرسر از آقای ر. امضا رفتم باز به غیرت اون

شنبه خیلی ادیت شدم تا یکشنبه بعداز ظهر پام داشت ذق ذق میزد و باد کرده بود.

دیشب تا ساعت 4 صبح یه کله داشتم وبلاگ می خوندم. امروزم م. ظفلک مثل هر روز که خونه ام صبحونه حاضر کرد و بیدارم کرد با هم صبحونه خوردیم و رفت سر کار

ظهرم اومد غذا رو گرم کرد و با هم خوردیم و دوباره رفت.

خاله م. امروز زنگ زد و حالمو پرسید. این خالش سه تا بچه داره دوتا دختر و یه پسر که همه ازدواج کردن و یه دختر و پسرش الان انگل.یسن و دارن درس می خونن.