به نام خدا

این وبلاگ یه دانشجوی شاغل متاهله که اولویت اول فکریش درسه اما تو عمل تا حالا استندبای بوده فقط دوست داشته که بهترین باشه. ایشالا از این به بعد تصمیم گرفته که فقط تو رویا بهترین نباشه و آرزوهاشو عملی کنه

به نام خدا

این وبلاگ یه دانشجوی شاغل متاهله که اولویت اول فکریش درسه اما تو عمل تا حالا استندبای بوده فقط دوست داشته که بهترین باشه. ایشالا از این به بعد تصمیم گرفته که فقط تو رویا بهترین نباشه و آرزوهاشو عملی کنه

8


امروز مرخصی ساعتی گرفتم رفتیم درمانگاه پامو آ.تل گرفتن

تان.دون مچ پای چپم کشیده شده


7


امروز بالاخره جرات کردم با استادم قرار گذاشتم برای فردا

ایشالا که فردا دیگه بتونم تا یه جایی پیش ببرم البته تا مرحله صفر چون الان هنوز زیر صفرم یعنی هنوز پرو.پوزالم ندارم

ایشالا که فردا دیگه به صفر برسه

دوباره خونه ریخته به هم

4شنبه پیش عروسی دعوت بودیم و من برای اولین بار رفتم آرا.یش .گاه و برای اولین بار لباس خریدم

ولی الان دیگه آه در بساط نداریم

الان که فکر میکنم میبینم هیچ اهمیتی نداشت چه جوری باشم و بهتر بود بازم طبق روال قبل فقط حموم می رفتمو موهامو شونه می کردم بی خودی هم این همه پول خرج نمی کردم

نمی دونم

دیشب شام درست کردم ش.امی با ماست.خیار امروزم مشارکتی ال.ویه درست کردیم و رفتیم پ.ونک

خدارو شکر ایشالا دیگه قضیه حله

خدایا فردا کمکم کن


6

دیروز از صبح تا شب فقط داشتم یخچالو تمیز می کردم انقد افتضاح بود که نهایت نداشت تازه هنوز درش مونده

انقد کثیف بود که بعد از اینکه طبقاتو خالی کردم و شلنگ گرفتم یه عنکبوت سیاه بزرگ پا گذاشت به فرار

فک کن یه عنکبوت زنده تو یخچال!!!!!!!!!!!!!!!

ینی وضعیت فوق افتضاح

دیشب رفتیم فیلم رد کا.رپت

خیلی بد بود ینی فقط اسکلمون کرده بودن

حیف وقت

امروزم از صبح مثلا می خوام درس بخونم ولی عملا تا این لحظه هیچ غلطی ننمودم

راستی چند روز پیش ماهیه مرد به نظرم اون زنبور مرده ای که براش انداختم باعثش بود

خدا رحمتش کنه نیومده رفت

دیروز راستی رفتم آرای.شگاه ابروهامو گرفتم بعد از ازدواج تا حالا نرفته بودم آرا.یشگاه همیشه خودم ابرو میگرفتم و موهامم خودم کوتاه می کردم یعنی به عبارتی این چهارمین باری بود که به این مکان پا نهادم

آخرین بار 8 سال پیش بود مصادف با از.دواچ



5

هفته قبل تقریبا خونه مرتب شد ولی تمیز نه

انباری رو هم مرتب کردم

امروز اولین روز از هفته سوم مرخصیمه که آخریشم هست

خدایا از هفته بعد دوباره باید برم سر کار

البته خدارو شکر ولی کاش تعطیلات ما هم عوض سه هقته سه ماه بود

امروز یکم شروع کردم درس بخونم ببینم بالاخره می تونم تو این هفته با استاد گرامی قرار بذارم یا نه

ایشالا که بشه


4


این یکی دو روز بعد از برنامه ریزی یکم خوب پیش رفته

اطاق خواب مرتب شده آشپزخونه کمی بهتر شده پذیرایی هم بد نیست

برای با.مبو که در حال ازمحلال بود یه ماهی خریدیم و امیدوارم وضعیتش خوب بشه سه تا گلدونم خریدیم

ایشالا که حال منم به مثبت متحول بشه

قصد دارم ایشالا امروز بقیه آشپزخونه و فردا انباری رو تمیز کنم و دیگه از پس فردا تا آخر تعطیلاتمو بشینم سر پایان نامم

ایشالا

خدایا کمکم کن